خلاصه داستان: رونا پس از زندگی در حاشیه لندن، سعی می کند با گذشته آشفته خود کنار بیاید. به امید بهبودی، او به زیبایی وحشی جزایر اورکنی اسکاتلند، جایی که در آن بزرگ شد، باز میگردد.
خلاصه داستان: پس از جدایی بد، آریان به خانه نقل مکان می کند و به عنوان مترجم برای کارگران مهاجر فصلی شغلی پیدا می کند. آریان که شاهد سوء استفاده در محل کار است، باید تصمیم بگیرد که تا چه حد حاضر است در برابر بی عدالتی صحبت کند.